* زخـــــــــم احساس *
نوشته شده در تاريخ شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, توسط |

باز من ماندم و خلوتي سرد

خاطراتي ز بگذشته اي دور

ياد عشقي كه با حسرت

و درد رفت و خاموش شد در دل گور


روي ويرانه هاي اميدم

دست افسونگري شمعيافروخت

مرده ئي چشم پرآتشش را

از دل گور بر چشم من دوخت


ناله كردم كه اي واي، اين اوست

در دلم از نگاهش، هراسي

خنده اي بر لبانش گذر كرد

كاي هوسران، مرا مي شناسي


قلبم از فرط اندوه لرزيد

واي بر من، كه ديوانه بودم

واي بر من، كه من كشتم او را

وه كه با او چه بيگانه بودم


او به من دل سپرد و بجز رنج

كي شد از عشق من حاصل او

با غروري كه چشم مرا بست

پا نهادم بروي دل او من به او


رنج و اندوه دادم

من به خاك سياهش نشاندم

واي بر من، خدايا،خدايا

من به آغوش گورش كشاندم


در سكوت لبم ناله پيچيد

شعله شمع مستانه لرزيد

چشم من از دل تيرگي ها

قطره اشكي در آن چشم ها ديد


همچو طفلي پشيمان دويدم

تا كه درپايش افتم به خواري

تا بگويم كه ديوانه بودم

مي تواني به من رحمت آري


دامنم شمع را سرنگون كرد

چشم ها در سياهي فرو رفت

ناله كردم مرو، صبر كن،صبر

ليكن او رفت، بي گفتگو رفت


واي بر من، كه ديوانه بودم

من به خاك سياهش نشاندم

واي بر من، كه من كشتم

او را من به آغوش گورش كشاندم



نظرات شما عزیزان:

d
ساعت13:48---26 شهريور 1390
سلام.وب قشنگی داری.به منم سر بزن.بوووووووووووووووس
پاسخ:سلام .. ممنون از لطفتون ... احتمالا آدرس وبلاگتونو اشتباه دادین چون با این آدرس وبلاگی پیدا نشد ... خدانگهدارتون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.