نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 فروردين 1393برچسب:عاشق , عشق , دوری , دلتنگی, توسط ونداد |

تنها دارویی که دو خاصیت داره، چشم های قشنگ توست:

                                                                                که هم آرومم می کنه!

                                                                                                              هم داغون !


 

نشانه های عاشقان، گر تکیه گاه اشک هاست * پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی !

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 مرداد 1392برچسب:رای , دلتنگ , دلتنگی , دل, توسط ونداد |

من رای میدهم

به کسی که قول دهد

تمام خیابانهای این شهر را

و خاطره هایش را

عوض کند!!

 دل تنگ

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 مرداد 1388برچسب:, توسط ونداد |

دیر گاهیست که تنها شده ام
قصه غربت صحرا شده ام


وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غم ها شده ام

 

تسلیت قلب صبورم


دگر آیینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام


من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام


کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:دلگیر, توسط ونداد |

گفت دعا کنی می آید


گفتم آنکه با دعا بیاید به نفرینی می رود


خواستی بیایی، با دعا نیا؛ با دل بیا...

 


 

فقط غروب جمعه نیست که دلگیراست .

دلت که گیر کسی باشد 

همیشه میگیرد . . .

نوشته شده در تاريخ جمعه 8 دی 1391برچسب:فریدون , مشیری , آخرین جرعه , جرعه , جام , شعر عاشقانه, توسط ونداد |

نه به ابر .نه به اب.نه به برگ. نه به این ابی ارام بلند

نه به این اتش سوزنده که لغزیده به جام

نه به این خلوت خاموش کبوترها

من به این جمله نمی اندیشم!

من مناجات درختان را هنگام سحر

رقص عطر گل یخ را با باد

نفس پاک شقایق را در سینه ی کوه

صحبت چلچله ها را با صبح

نبض پاینده هستی را در گندم زار

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل

همه را می شنوم  می بینم!

من به این جمله می اندیشم!

به تو می اندیشم!

ای سراپا همه خوبی

تک و تنها به تو می اندیشم!

همه وقت همه جا

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!

تو بدان این را   تنها تو بدان

تو بیا . تو بمان با من تنها تو بمان.

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب!

من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند!

پاسخ چلچله ها را تو بگو.

قصه ی ابر هوا را تو بخوان.

تو بمان با من تنها تو بمان !

من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقیست .

اخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش......

(فریدون مشیری)

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, توسط |

درد تنهایی کشیدن ...


مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفید ...


شاهکاری میسازد...
... 
به نامِ دیوانگی...!


و من این شاهکارِ را ...


به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام ...


"تــــــــــــو" هر چه میخواهی‌ مرا بخوان ...


دیوانه ...


خود خواه ...


بی‌ احساس ...


نمیــــــــفروشــــــــــم...!!!


با تو شوری در جان 

  بی تو جانی ویران 

 

 

  از این زخم پنهان میمیرم  

نامت در من باران 

 

 

یادت در دل طوفان 

با تو ، امشب پایان می گیرم….

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, توسط |

چند وقتیست هر چه می گردم . . .


هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم .


نگاهم اما . . .


گاهی حرف می زند ،


گاهی فریاد می کشد .


و من همیشه به دنبال کسی می گردم . . .


که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید . .
.


 

وقتــ‗__‗ــی گیــ‗__‗ــج میشــ‗__‗ــدم بـه کلــ‗__‗ــمات

 

پنــ‗__‗ــاه میبــ‗__‗ــردم 

 

 

 

 


امــ‗__‗ــان از امــ‗__‗ــروز کــ‗__‗ــه کلمــ‗__‗ــات خودشــ‗__‗ــان

 

هم گیــ‗_‗ــج شــ‗__‗ــده اند...

 

 

 

 

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, توسط |

مقصرخودماییم...


 عشق رابه کسانی ارزانی میکنیم که اززندگی جزآب وعلف روزانه نه میفهمند و نه میخواهند...

دلتـنـگـــــے ...

عـيـن آتـــــش زيــر خاکســـــتـر اســـت

گـاهـے ...

فـکـــــر ميکـنے تـمـــــام شـــــده

امـــــا يــک دفـعـــــه ...

تـمــام وجـــــودت را به آتــــــش مےکشــــــد ..!

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط |

 

 هـمـیـטּ حــســِ نـبـودنـتــ ، گـمــ شـدنـتــ ، غـرقــ شـدنـتــ


یـآدگـآرے تـمـآمــ لـحـظـه هـآے بـودنـتــ ،


بـرآی بــه جـنـوטּ کـشـیدنـمــ کـآفـیسـتــ ...

هرگاه از شدت تنهایی ،به سرم هوس اعتمادی دوباره می زند

خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته

در می آورم ، می بوسمش

اندکی نمک به رویش میپاشم

دوباره بر سرجایش می گذارم

از قول من به آن لعنتی بگویید

" خیالش تخت " ...

من دیوانه هنوز ، به خنجرش هم وفادارم

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 16 شهريور 1391برچسب:, توسط |

  تـــــو 
با هر سیب کرم خورده ای 
وسوسه می شوی 


تــــو 
از بهشت قلب مـن 
رانده شده ای ...


 در بهشت ماندن ، لایــق هر کس نیست ....

دیر گاهیست که تنها شده ام
قصه غربت صحرا شده ام


وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غم ها شده ام


دگر آیینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام


من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام


کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام

 

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1391برچسب:, توسط |

تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
.
 دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو
.
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
.
من از دست رفته ام ، شکسته ام
.
می فهمی ؟
.
به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛
.
اما اشک نمی ریزم
.
پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند .......

 

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 16 شهريور 1386برچسب:, توسط ونداد |

صبر کن سهراب!
 گفته بودی قایقی خواهم ساخت!
 قایقت جادارد؟
 من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم...

 

 

شمعی روشن کردم

 


حوالی ِ همیــــن روزها،


که زودتـــــر بیایــــی،


میگـــــویند؛


دعـــــایٍ دیوانــــگان هم،


مستــــجاب میشود...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, توسط |

 
دلـــــم براے تــو کــه نه,


ولـ ــے َبرای روزهــا ی باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ شده


براے تــو که نه ،


ولے برای "مواظِـ ـب خودت باش" شنیدن تَنـگــ شده


براے تـــو که نه ،


ولے برای نگاهـ ـے که تا پیچ سَرکوچه تعقیبم میکرد تَنـگــ شده


براے تـــو که نه ،


ولے برای دلے که نگرانم میشد تَنـگــ شده


راستش ! براے اینها که نه . . . .


برای خودت .....دلَم خیــلے تَنـگــ شده

نوشته شده در تاريخ جمعه 7 شهريور 1391برچسب:, توسط ونداد |

حکایـــــتــــــــ من

حکایت ماهی ِ تُــنگ شکسته ایست

که روی زمین دل دل می زند.....

و  حکایـــــتــــــــ تو 

حکایت پسرک شیطان توپ بدستی

که نفس های ماهی را شماره میکند .....

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, توسط |

در فراقت آهنگ قلبم در غم است

بی صدا می خندم

اما...

روزگارم در هم است

......................

دلم تنگ است

دلم اندازه حجم قفس تنگ است

صدایم خیس و بارانی ست

چرا در قلب من؟

پاییز طولانی ست؟!

 

My Heart

 

 

 

 

او رفت دقیقا بطوری که انتظارش را داشتم

بی صدا، نامنصفانه، غم انگیز

لیک من هنوز زنده ام

بهر عاشق او بودن

حتی اگر این عشق به قیمت همین زندگی تمام شود

ابــراز احســاســات زیــاد از حــد

احســاس بــعضی هــا را

بـــی حــس مــیکند … !

 

 

ایـــن لحظه هــا 

 

 

تنــــم یــه آغــوش گرم می خواهــــد 

 

با طـــعم عشــق

 

نه هوس

این لحظــه ها 

  لبــانم رطوبــت لبــهایی را می خواهـــد با طعم محبت نه شهوت

 

این لحظــه ها

گیسوانـــم نوازش دستی را می خواهــد با طعم ناز نه نیـــاز

 

این لحظـــه ها

تنی می خواهم که روحــــم را ارضـــا کند نه جســـمم را


 

حوصله ات که سر می رود ؛ با دلـــــــــــــم بازی نکن

 

من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام … !!!

 

 

 


 

تصــمیم گرفــتم آنـــقدر کمــیاب شوم تا شــاید

 

 

 

دلـــی بــرایم تــنگ شــود

 

 


ولی افــــسوس… فـــراموش شــــــدم

 

 


تا فراموشت می کنم

دوباره می آیـــــی, تازه می کنی خاطــــرات را و محو می شوی

به راستی که ســـــــــراب از تو با ثبات تر است

 

 


درد ، مرا انتخاب کرد

من ، تو را

تو ، رفتن را

آسوده برو ! دلواپس نباش

من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم !

 

 

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب: تسکین, تمام, جدا, جدایی, دوست, دوستت دارم, راست, راستین, راضی, زندان, زیبا, عاشق, عاشقانه, عشق, عکس, عکس عاشقانه, عکس های عاشقانه, فریاد, قشنگ, قلب, قیام, متن عاشقانه, متن های عاشقانه, وجود, پایان, کلمه, کلید , آدم, آموزشی, آموزنده, ارزش, ارزشمند, استدلال, اعتماد, الکی, امروز, بازی, بالا, باید, برگ, برگ ریزان, بزرگ, بزرگان, بلند, بی رحم, ترانه, تقصیر, تلنبار, تمام, تنگ, تکان, جاده, جان, جان و دل, جلسه, جملات, جملات آموزنده, جملات بزرگان, جملات زیبا و آموزنده از بزرگان, جمله, حال, حرف, خالی, خرج, خنده, خوش, دل, دل نازک, دلتنگ, دلتنگی, دوست, دوست داشتن, دوست داشته شدن, دوستت دارم, دکتر, دکتر شریعتی, رحم, رقص, روح, روح و جان, روز, ریشه, زندگی, زیبا, زیبایی, سرخوش, سفر, سن, سنگین, سوء استفاده, شروع, شریعتی, شنگ, شوخ, شوخ و شنگ, صدا, صندوق, صندوقچه, عاشق, عاشقانه, عاشقتم, عجیب, عشق, عکس, عکس عاشقانه, عکس های عاشقانه, غریب, فاصله, فردا, فرصت, قشنگ, قصه, لبریز, لحظه, مبادا, متن عاشقانه, متن های عاشقانه, متهم, مخ, مخ زدن, مطالب, مطالب آموزشی, مطمئن, معرکه, منظره, میهمان, میهمانی, نازک, نفس, نگاه, هوا, هیز, هیزی, وقت, پا, پاییز, پشیمان, پیدا, پیر, پیش, چتر, گفت, یاد, یک, توسط ونداد |

وقتی مطلبو دیدید حتما نظرتونو بگذارین

دسترسی به این مطلب برای دوستانی که رمز عبور را گرفته اند مقدور می باشد !!!

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.


ادامه مطلب...

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست
بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند
و تو از او رسم محبت بیاموزی

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاریست

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست
بلکه نداشتن شانه های محکمی ست که بتوانی به آن تکیه کنی
و از غم زندگی برایش اشک بریزی

 

 

زیباترین تصویری که در زندگانیم دیدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود

زیباترین سخنی که شنیدم سکوت دوست داشتنی تو بود

زیباترین احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود

زیباترین انتظار زندگیم حسرت دیدار تو بود

زیباترین لحظه زندگیم لحظه با تو بودن بود

زیباترین هدیه عمرم محبت تو بود

زیباترین تنهاییم گریه برای تو بود

وزیباترین اعترافم

عشق تو بود

...

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, توسط ونداد |

گلت خشک شد ولی هرگز نمرده / زمان بوی تو رو از خونه برده

دلم خوش بود میآیی یه شب تو خوابم / ولی چند ماهه که خوابم نبرده

 

 

دو نگاهی که کردمت همه عمر ، نرود تا قیامت از یادم

نگاه اولین که دل بردی ، نگاه اخرین که جان دادم

نوشته شده در تاريخ شنبه 10 بهمن 1385برچسب:, توسط ونداد |

 

 گل فرستادم ، تو بو کن ، اگر رفتم تو با گل گفتگو کن

اگر مردم فدای تار مویت ، اگر ماندم ، که باز آیم به سویت

 



دلم بهانه ات را می گیرد

 

چقدر امروز حس می کنم نبودنت را!!!

 

صدایت در گوشم می پیچد و من بی اختبار می گویم


جانم ؟؟

 

 

مرا صدا کردی؟!!!  


 

نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط ونداد |


سیگارش را میگذارد زیر لبش میگوید

آتیش داری!؟

جواب میدم

توی جیبم که نه!

ولی در دلم دارم...!

به کارت می آید....!؟

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط ونداد |

 من بیزارم از این روزهای بی تو

بیا

بیا برگردیم به همان پنجره ی روشن بی پرده

که با نبض پروانه ها آشناست

و گلهای باغچه اش را

هیچ پاییزی خواب نمی کند

دلم سخت تنگ است!

نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط ونداد |

 حوالی هر گل سرخ

پنجره ای رو به عطر تــــو باز است

که دلم را به هوایت

بارانی از پروانه می گیرد ...

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط ونداد |

 هر حرف عاشقانه ای ، هر زمزمه ای ، هر شعری ، هر عکسی و هر ترانه ای

 

بهانه ای ست که باز

به خاطراتت روی بیاورم !!

و بغضی غمگین از نداشتنت ...

 

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط ونداد |

مترسک ناز می کند 


کلاغ ها فریاد می زنند


و من سکوت می کنم....


این مزرعه ی زندگی من است


خشک و بی نشان 

.........

 

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, توسط ونداد |

 

یک

پنجره برای دیدن



یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن



یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی



در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد



و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ



یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را



از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم



سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد



و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا



خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد



یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت



*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*



*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*



*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*



*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*



*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*



*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*



*ـــــــــــــــــــــــــــــ*



*ــــــــــــــــ*



*ــــــ*



نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, توسط ونداد |

 

این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟

چه زیباست لحظه ای که من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !

چه زیباست لحظه ای که سر نوشت

با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!

چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !

آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟

 سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, توسط ونداد |

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است .

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .

از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .

از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد .

از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .

از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را به سوی خود می کشد .

از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد .

از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .

از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود .

از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد .

از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود .

  از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر می گذارد

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 4 آبان 1390برچسب:, توسط |

   این دل خسته تا همیشه در آسمان عشق تو پرواز میکند ....

                  و تو آنقدر بزرگی که کوچکی

    وحقارتم را می گسترانی و زنده میگردانی ...

                        من غریب و نا آشنا

    در کوچه پس کوچه های مبهم زندگی گمگشته ام و تو

                        آشنایی و راهنما ...

            من زندگی ام به یک مو بند است ...

                          جسم خسته ام

  را دریاب که به دستهای نوازشگر تو محتاج است 

           روح سرکش و طغیانگرم را آرام کن

           که در پی ات شبها بی قرار و بی تابست 

     قلب پر تپش ام را حس کن که برای رسیدن به تو

               چه نامنظم در سینه ام در تقلاست 

              چشمهای غمگینم را ببین که پیوسته

              برای دیدنت عاشقانه در انتظار است

   بغض گلویم را بگیر که این همان درد دوری و دلتنگی است

              آتش این وجود نگرانم را خاموش کن

   که آفت بزرگی از حسد در تن ضعیف و بیمارم است 

              و به من اطمینان ببخش

                      که به حال خود رهایم نمیکنی...


نوشته شده در تاريخ شنبه 23 دی 1386برچسب:, توسط ونداد |

 

 

 

چرا غمگيني ؟ : عاشق شدم

آيا عشق شيرين است ؟ : بله شيرين تر از زندگي

چرا تنهايي ؟ : ويژگي عاشق هاست

لذت تنهايي چيست ؟ : فکر به او و خاطرات او

چرا مي روي ؟ : براي اينکه او رفت

دلت کجاست ؟ : پيش او

قلبت کجاست ؟ : او برده

پس حتما بي رحم بوده نه ؟ : نه اصلا

چرا ؟ : چون باز هم او را ميپرستم . . .

نوشته شده در تاريخ شنبه 30 مهر 1390برچسب:, توسط ونداد |

انسانها برای برقراری ارتباط مخابره می کنند و زمانی که به برقرارری ارتباطی معقول و دوست داشتنی موفق می شوند، پاداش و بهره ای سترگ و عظیم را برای خود به ارمغان می آورند. البته هیچ مدرک و شاهدی در رابطه با تاثیر مثبت عشق های تازه و پر تنش و حرارت اولیه، بر سلامتی مشاهده نشده است. افرادی که عاشق می شوند مدعی تجربه احساس جذاب، جالب و پرتکاپو به طور همزمان هستند. اینها همگی می تواند منبعی از استرس باشد. در حالیکه عشق ثابت و متعادل و عمیق می تواند تاثیر مثبت بر سلامتی فرد داشته باشد. جالب است بدانید که افرادی که دارای ارتباط بلند مدت و خشنود کننده هستند در سنجش ها و معاینات بالینی امتیاز بیشتری کسب کرده اند. رمز این ارتباط موثر به خاطر داشتن احساس برقراری ارتباط با دیگران، دریافت احترام، احساس با ارزشی و احساس تعلق داشتن است.

 


 و اما
۱۰ فایده موثر ارتباط عاشقانه


نیاز کمتر برای مراجعه به پزشک

یکی از فرضیه های توجیهی برای این مزیت این است که افرادی که دارای ارتباط خوب با یکدیگر هستند بهتر از خود مراقبت می کنند. بهترین دوستان شما به شما انگیزه حفظ رژیم غذایی سالم را می دهند.

ادامه مطالب رو ببینید ...



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط ونداد |

چشـــــــــــــم هایـــــــــم

فاصله های خالی

مشـــــــــــــت هایـــــــــــــــــــم

پر از تنهائی ست

پرونده مختومه ای ست دلم

که در ردیـــــــــــــف عشـــــــــــــــــــق

بایگانی ست.

 

زیاد خوب نباش


زیاد دم دست هم نباش


زیاد که باشی ، زیــــــــــادی می شوی

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, توسط ونداد |

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی

آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

آنانکه لذت دم تیغت چشــــــــــــیده اند

بر جای زخــــــــم دل نپسندند مرهمی

راز ســـــتاره از من شب زنده دار پرس

کز گردش سپهــــــــر نیاسوده ام دمی

دل بسته ام چو غنچه به راه نسیم صبح

بو تا که بشکفد گلم از بوی همدمـــــی

راهی نرفته ام که بپرسم ز رهــــــروی

رازی نجسته ام که بگویم به محرمـــی



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط ونداد |

 


 

غم دنيا نخواهد يافت پايان

خوشا در بر رخ شادي‌گشايان


خوشا دل‌هاي خوش، جان‌هاي خرسند

خوشا نيروي هستي‌زاي لبخند


خوشا لبخند شادي‌آفرينان

كه شادي رويد از لبخند اينان

 


 

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, توسط |

 

آن نفسی، که با خودی يارچوخارآيدت / وان نفسی، که بيخودی يارچه کارآيدت
 
آن نفسی،که باخودی خود توشکارپشه ای/وان نفسی،که بيخودی پيل شکارآيدت
 
آن نفسی،که با خودی بستۀ ابرغصه ای/ وان نفسی،که بيخودی مه به کنار آيدت
 
آن نفسی، که باخودی يارکناره ميکند / وان نفسی،که بيخودی بادۀ يار آيدت
 
آن نفسی،که باخودی،همچوخزان فسرده ای/ وان نفسی،که بيخودی دی چوبهارآيدت
 
جملۀ بيقراريت ازطلب قرارتست /طالب بيقرارشو تا که قرار آيدت
 
جملۀ ناگوارشت ازطلب گوارش است /ترک گوارش ارکنی زهرگوار آيدت
 
جملۀ بيمراديت ازطلب مراد توست / ورنه همه مراد ها همچو نثار آيدت
 
عاشق جوريارشو عاشق مهريار نی / تاکه نگار نازگر عاشق زار آيدت
نوشته شده در تاريخ شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, توسط ونداد |


ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده . 

 

ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .

 

ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همة پدرها ....

 

 

 

 

 

 

 

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ 25 شهريور 1390برچسب:, توسط |


ای شب ، به پاس صحبت دیرین ، خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داریم
با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند ، بشتابد به یاریم
ای دل ، چنان بنال که آن ماه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
هر چند بسته مرگ کمر بر هلاک من
ای شعر من ، بگو که جدایی چه می کند
کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی
ای چنگ غم ، که از تو به جز ناله بر نخاست
راهی بزن که ناله از این بیشتر کنی
ای آسمان ، به سوز دل من گواه باش
کز دست غم به کوه و بیابان گریختم
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه

مانند شمع سوختم و اشک ریختم
ای روشنان عالم بالا ، ستاره ها
رحمی به حال عاشق خونین جگر کنید
یا جان من ز من بستانید بی درنگ
یا پا فرانهید و خدا را خبر کنید
آری ، مگر خدا به دل اندازدش که من
زین آه و ناله راه به جایی نمی برم
جز ناله های تلخ نریزد ز ساز من
از حال دل اگر سخنی بر لب آورم
آخر اگر پرستش او شد گناه من
عذر گناه من ، همه ، چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی من است که آینده دست اوست
عمری مرا به مهر و وفا آزموده است
داند من آن نیم که کنم رو به هر دری
او نیز مایل است به عهدی وفا کند
اما - اگر خدا بدهد - عمر دیگری

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.