نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

 

 

....خدایا با تمام کوچکی ام چیزی دارم که تو با آن عظمتت نداری و آن خدایی ست که من دارم و تو نداری.

 

 

 

 

 

 

....مطمئن باش هر روز خدا را می بینی , فقط او را تشخیص نمی دهی.

 

 

 

 

 

 

...وقتی تنهایی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش!

 

 

 

 

 

 

....خدایا! کمکم کن؛ پیمانی را که در طوفان با تو بستم در آرامش فراموش نکنم.

 

 

 

 

 

 

....در آن زمان که امیدت برید از همه جا ، ببین کیست امیدت ، بدان که اوست خدا .

 

 

 

 

 

 

....بـــار الها تـــو نادیده می ‌گیری مــــن هم نادیده می گیرم تـــو خطاهایـم را مـــن عطاهایـت را.

 

 

 

 

 نمیدانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم؟ چرا وقتی همه چیز هست، کمتر تو را صدا می کنم؟ چرا وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم؟ پروردگارا! تنها درخواستم از تو روحی وسیع است، آنقدر که فراموش نکنم،در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

کسی که بهشت را بر زمین نیافته است آن را در آسمان نیز نخواهد یافت خانه ی خدا نزدیک ماست و تنها اثاث آن ، عشق است....

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

بارالها! در پیشگاه تو ایستاده‌ام، و دست‌هایم را به سوى تو بلند كرده‌ام، آگاهم كه در بندگى‌ات كوتاهى نموده و در فرمانبرى‌ات سستى كرده‌ام، اگر راه حیا را مى‌پیمودم از خواستن و دعا كردن مى‌ترسیدم ... ولى … پروردگارم! آن گاه كه شنیدم گناهكاران را به درگاهت فرا مى‌خوانى، و آنان را به بخشش نیكو و ثواب وعده مى‌دهى، براى پیروى ندایت آمدم، و به مهربانى‌هاى مهربان‌ترین مهربانان پناه آوردم. و به وسیله پیامبرت كه او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشیدى، و به وسیله برترین زن، و به فرزندانش، كه پیشوایان و جانشینان اویند، و به تمامى فرشتگانى كه به وسیله اینان به تو روى مى‌كنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را كه خاصان درگاه تواند، وسیله قرار مى‌دهند، به تو روى مى‌آورم. پس بر ایشان درود فرست، و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار، و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده، پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى‌شود قرار دادم اگر با این همه، خواسته‌ام را رد كنى، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى‌گردد، همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده، و آقایى كه از بنده‌اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى‌زند . واى بر من اگر رحمت گسترده‌ات مرا فرانگیرد، اگر مرا از درگاهت برانى، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟ اما... اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى، چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده، و دوست دارد آن را به انجام رساند، و مولایى را مانى كه لغزش بنده‌اش را نادیده انگاشته و به او رحم كرده است. در این حالت نمى‌دانم كدام نعمتت را شكر گزارم؟ آیا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته‌هایم را بر من مى‌بخشایى؟ یا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت مى‌افزایى؟ پروردگارا! خواسته‌ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است كه: گناهان گذشته‌ام را بیامرزى، و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى، و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاك‌ها خفته‌اند، ببخشى . تنهایى‌شان را با انوار احسانت از بین ببر، و وحشتشان را با نشانه‌هاى بخششت به انس بدل كن، و به نیكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش، و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن، تا به لطف و مرحمتت از خطرات قیامت در امان باشند، به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان، و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار كن، تا مشمول شادمانى گذشته و آینده شویم. آقایم! اگر در كارهایم چیزى سراغ دارى كه مقامشان را بالا مى‌برد و بر اكرامشان مى‌افزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده، و مرا در رحمت با آنان شریك كن، و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان كه مرا در كودكى تربیت كردند....

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

خدایا کـمـک کن دیرتر برنجیم، زودتر ببخشیم، کمتر قضاوت کنیم، و بیشتر فرصت بدهیم... الهـــــــــــــــــــــی آمیـــــــــــــــــــــــــــــن...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

قلب من خانه ی خداست... ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم خداوند اینجاست اشکهای مرا پاک می کند...چون... قلب من خانه ی خداست ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم خداوند هست و مرا بلند می کند... چون... قلب من خانه ی خداست شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی مانم پروردگار مرا از رنجها رها می کند...چون... قلب من خانه ی خداست خوشحالم برای اینکه میدانم هرگز تنها نیستم خداوند همواره با من است...چون... قلب من خانه ی خداست...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

خدایا! ای که به تو بی نیاز شوند و از تو بی نیاز نباشند، به تو رو آورند و از تو رو بر نتابند، از سر شور و شوق،آهنگ تو کرده ام و با دلی مطمئن، به تو امید بسته ام تمنای من از تو هر چند زیاده باشد، در برابر غنای تو ناچیز و اندک است، که دست عطایت از هر دستی گشاده تر و برتر است...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم همان یک لحظه ی اوّل که اوّل ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه ی زیبایی و زشتی به روی یکدیگر، ویرانه می کردم عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان،دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو آواره و دیوانه می کردم عجب صبری خدا دارد چرا من جای او باشم همین بهتر که او جای خود بنشسته و تاب تماشای زشتکاریهای این مخلوق را دارد وگر نه من به جای او بودم یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه می کردم عجب صبری خدا دارد، عجب صبری خدا دارد

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

زندگی موهبتی است که به ما ارزانی شده است و تا وقتی امید هست ، زندگی هست . ما قدرت آنرا داریم که نومیدی را به امید، شکست را به پیروزی و اشک را به خنده مبدل سازیم بشرطی که به زندگی و شگفتیهای آن ، به لذت ها ، نا امیدی ها، تلاش ها ، رنجها و دردهای( بله ) بگوئیم. اگر بکوشیم کلماتی از قبیل: «بله» ، « امکان دارد» ، « همیشه »، « امیدوارم»و«می توانم» را در فرهنگ لغات خود و اعضای خانواده وارد کنیم آنگاه شاهد تجلی شادیها خواهیم بود. ما قدرت آن را داریم که همه پدیده های شادی بخش زندگی را در اختیار داشته باشیم و آنها را برای خود خلق نمائیم ، فقط کافیست تصمیم به تغییر بگیریم. اندیاگر تصمیم بگیریم از امروز هر لحظه با عشق و غوطه ور در عشق زندگی کنیم معنی و مفهوم حیات و شاد زیستن را بهتر در ک خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد. بقول نازك انديشي: ( زندگی ریاضیات است ، پس بیائیم اعتماد را در زاویه چشمانمان جای دهیم، شادي را به توان برسانیم ، غم و اندوه را تفریق کنیم، کینه و نفرت را جذر بگیریم و همدلی و دوستی را ضرب کنیم و محیط و مساحت محبت را در دایره قلب دیگران بدست آوریم).

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

روزي مردي خواب عجيبي ديد. ديد كه رفته پيش فرشته ها و به كارهاي انها نگاه مي كند . هنگام ورود دسته ي بزرگي از فرشتگان را ديد كه سخت مشغول كارند وتند تند نهمه هايي را كه توسط پيكها از زمين مي رسند باز مي كنند و انها را داخل جعبه هايي مي گذارند. مرد از فرشته اي پرسيد: شما داريد چكار مي كنيد؟ فرشته در حالي كه داشت نامه اي را باز مي كرد گفت : اينجا بخش دريافت است و ما دعاها و تقاضاهاي مردم را از خداوند تحويل مي گيريم . مرد كمي جلوتر رفت . باز دسته ي بزرگي از فرشتگان را ديد كه كاغذ هايي را داخل پاكت مي كنند و انها را توسط پيكهايي به زمين مي فرستند . مرد پرسيد :شماها چكار مي كنيد ؟ يكي از فرشتگان با عجله گفت : اينجا بخش ارسال است ما الطاف و رحمت هاي خداوند را براي بندگان به زمين مي فرستيم . مرد كمي جلوتر رفت ويك فرشته را ديد كه بيكار نشسته . مرد با تعجب از فرشته پرسيد : شما اينجا چه مي كنيد وچرا بيكاريد؟ فرشته جواب داد : اينجا بخش تصديق جواب است . مردمي كه دعاهايشان مستجاب شده بايد جواب بفرستند ولي عده ي بسيار كمي جواب مي دهند . مرد از فرشته پرسيد :مردم چگونه مي توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد : بسيار ساده فقط كافيست بگويند:خدايا شكر

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

گفتم : خسته ام گفت:* لا تقنطوا من رحمة الله * "از رحمت خدا نا اميد نشويد ."(زمر/53) گفتم:انگار مرا فراموش كرده اي ؟ گفت:* فاذ كروني اذكركم* " مرا ياد كنير تا شما را ياد كنم."(بقرة/152) گفتم: تا كي بايد صبر كرد؟ گفت:*وما يدريك لعل الساعة تكون قريبآ* "تو چه مي داني ! شايد موعدش نزديك باشد"(احزاب/63) گفتم: تو بزرگي ونزديكيت براي من كوچك خيلي دوره! تا ان موقع چكار كنم؟ گفت:*و اتبع ما يوحي اليك واصبر حتي يحكم الله* " كارهايي را كه به گفتم انجام بده وصبر كن تا خحدا خودش حكم كند.(يونس/109) گفتم: تو خدايي وصبور ! من بنده ات هستم وظرف صبرم كوچك است...يك اشاره كني تمامه! گفت"*عسي ان تحبوا شيئآ وهو شرّ لكم* "شايد چيزي كه تو دوست داري به صلاحت نباشد!."(بقرة/216) گفتم: انا عبدك الذليل الضعيف...اصلآچطور دلت مياد؟ گفت:* ان الله باالناس لرئوف الرحيم* " خدا نسبت به همه ي مردم مهربان است" گفتم: دلم گرفته گفت: * بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا* " (مردم به چي دلخوش كردن؟) بايد به فضل ورحمت خدا شاد باشند)"(يونس/58) گفتم: اصلآ بي خيال! توكلت علي الله گفت:* ان الله يحب المتوكلين* "خدا آنهايي را كه توكل مي كنند دوست دارد."(آل عمران /159) گفتم: خييلي چاكريم ! ولي اين بار انگار گفتي ك حواست رو خوب جمع كن يادت باشه: گفت:* و من الناس من يعبد الله علي حرف فان اصابه خير اطمان به و ران اصابته فتنة انقلب علي وجهه خسر الدنيا و الآخرة* " بعضي از مردم خدا را فقط به زبان عبادت مي كنند. اگر خيري به آنها برسد امن آ رامش پيدا مي كنند واگر بلايي سرشان بيايد تا امتحان شوند رو گردان مي شوند . به خودشان در دنيا وآخرت ضرر مي رسانند."(حج/11) گفتم:چقدر احساس تنهايي مي كنم گفت:*فاني قريب* " من كه نزديكم"(بقره/186) گفتم: تو هميشه نزديكي من دورم كاش مي شد به تو نزديك شوم گفت: واذكر ربك في نفسك تضرعآ وخيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال * "هر صبح وعصر پروردگارت را پيش خودت با تضرع و خوف و با صداي آهسته ياد كن"(اعراف/؟؟؟) نا خواسته گفتم: الهي وربي من لي غيرك گفت:* اليس الله بكاف عبده* "خدا براي بنده اش كافيست"(زمر/؟؟) گفتم در برابر اين هنه مهربانيت چه كنم؟ گفت:*يا ايها الذين آمنوا اذكرو الله ذكرآ كثيرآ و سبحوه بكرة واصيلآ هو الذي يصلي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمت الي النور و كان بالمومنين رحيمآ* "اي مومنين! خدا را زياد ياد كنيد و صبح وشب تسبيحش كنيد او كسي است كه خودش و فرشته هايش برشما درود مي فرستند تا شما را از تايكيها به سوي نور بيرون برند خدا نسبت به مومنين مهربان است."(احزاب/؟-؟) گفتم:غير از تو كسي را ندارم گفت: *نحن اقرب اليه من حبل الوريد* "از رگ گردن به انسان نزديكترم."(ق/16) گفتم: ... گفت: ...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

اي خدا مرا اين عزت بس كه بنده ي تو باشم اين فخرم بش كه پروردگارم تو باشي تو آنچناني كه من دوست دارم پس مرا آنسان كه مي خواهي بگردان

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

انسان درخت توحيد است ميوه ي اين درخت ظهور صفات خدايي است وتا اين ثمره را نداده كامل نيست حد كمال انسان اين است كه به خدا برسد يعني مظهر صفات حق شود پس سعي كنيم كه صفات خدايي در ما زنده شود: او كريم است ما هم كريم باشيم . او رحيم است ما هم رحيم باشيم. او ستار است ما هم ستار باشيم...... اگر مي خواهي خدا تو را صدا كند قدري معرفت پيدا كن و با او معامله كن...... زهر چه غير يار استغفر الله ز بود مستعار استغفر الله دمي كان بگذرد بي ياد رويش از آن دم بي شمار استغفرالله زبان كان تر به ذكر دوست نبود ز سرش الحذر استغفر الله سر آمد عمر ويك ساعت زغفلت نگشتم هوشيار استغفر الله جواني رفت وپيري هم سر آمد نكردم هيچ كار استغفر الله

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

خدای من ! به آنها که دوستشان دارم و از دوستی با من گریزانند بیاموزکه:... خدای من ! به آنها که دوستشان دارم و از دوستی با من گریزانند بیاموزکه: "دوست داشتن عشق ورزیدن آنها حق منست آنان مختارند مرا دوست بدارند یا که رد کنند اما دوست داشتن عشق ورزیدن به آنها حق منست حقی ست که خداوند متعال آنرا بر من مسلم نموده است!... پس آنان با ظلم بر من نمی توانند حق مرا از من باز ستانند وبا خود خواهی مرا از دوست داشتن خویش باز بدارند!..."

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

مامعتقدیم که عشق سرخواهدزد برپشت ستم کسی تبرخواهدزد سوگند به هر چهارده ایه نور سوگندبه زخم های سرشار غرور اخرشب سرد ماسحر می گردد مهدی به میان شیعه برمی گردد

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

"ای پسر آدم توشه ات را زیاد کن که راه دور است دور و کشتی ات را تازهو نو گردان که دریا ژرف است ژرف وبارت را سبک ساز که جاده باریک است باریک و کردارت را خالص گردان که سنجشگربیناست بینا وتو برای من باش تا من برای تو باشم"

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط |

خدا از من پرسید: دوست داری با من مصاحبه کنی؟ پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید. خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟ من سؤال کردم: چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟ خدا جواب داد: - اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند. - اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند. -اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند. - اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند. دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت... سپس من سؤال کردم: به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟ خدا پاسخ داد: - اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند. - اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند. - اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند. - اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند. - یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است. - اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند. - اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند. - اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند. با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که به من دادید سپاسگزارم، چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟ خدا لبخندی زد و گفت: فقط اینکه بدانند من اینجا هستم... "همیشه"

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, توسط |

خطا از من است، می دانم. از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد” اما به دیگران هم دلسپرده ام از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین” اما به دیگران هم تکیه کرده ام اما رهایم نکن بیش از همیشه دلتنگم به اندازه ی تمام روزهای نبودنم


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.