با اين بليط سمت قطار سريع شب مي خواهم از خودم بروم من كليشه است دارم به قصد مركز ديوار مي دوم صد قرص خواب و خلسه و مردن كليشه است راننده ي قطار برو سمت آب ها اين ريل ها براي رسيدن كليشه است من را بكُش رفيق اگر عاشق مني شليك بر شقيقه ي دشمن كليشه است من عاشقم براي همين مي روم به مرگ گيرم كه دوست دارمت اصلا كليشه است دارد دوباره عقربه هي گير مي دهد ديرت شده ، نباش كه بودن كليشه است ! در حنجره هاي ما صدا را بفشار صوت و سخن و حرف و هجا را بفشار تاريكي از اين قشنگ تر مي خواهي؟ اي مرگ بيا گلوي ما را بفشار __________________
نظرات شما عزیزان: