مرا امید می دی تو با تمام حرفها مرا امید می دهی توئی امید آخرم ولی دگر امید هم ز دست من فراری است ولی برای قلب توست دلم رضا به صبر داد ز تو دورم چه غمگین و چه من زارم فقط نام تو را من روی لب دارم چه غم گر دیگران گویند من خوارم كه عشق تو شد روز و شب كارم دوباره باز فكرم به سوی تو پریده است دوباره باز عشقت به كنج دل خزیده است به سویت، روی خود كردم كه یارب چرا عشقم به این زودی زیاد او رمیده است سبز بودم سبزتر از سرو كنار خانه امان وای نمی دانی چه ناگه دست غم سبزی ام را از من ربود زرد گشتم ، زرد زردتر از صورت آن كودكی كز غم مرگ مادرش گشته تباه
نظرات شما عزیزان: