نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, توسط |

تو همانی که در درون تاریکم نوری روشن کردی که با آن ببینم ...

تو همانی که در درونم قلبم را قوت بخشیدی ...

تو همانی که در درونم طنین صدایی انداختی که با آن از تو بخواهم ...

هر چیز کوچکی را در زندگیم از تو بخواهم ...

هر ذره ای که از گلویم پایین می رود را ...

هر نفسی که فرو می برم را ...

هر لحظه ای که آسوده چشم بر هم می گذارم را ...

و هر آنی که با یاد توام را ...

محبوبم .. .تو بهتر از هر کس مرا می شناسی و به نامهربانیم و جفا کاریم آگاهی ...

این بار از تو می خواهم یادت را در قلبم پیوسته کنی  آنچنان که با یاد تو برخیزم با یاد تو بنشینم با یاد تو لقمه فرو برم با یاد تو نگاه کنم و با یاد تو چشم بر هم بگذارم ...

این را از روشنای درونم که شعله اش را خود برافروختی می گویم

                 خواندم تو را تا اجابت کنی مرا ..




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.